آسیب شناسی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی (2)
استقلال بخش هنر از منابع دولتی
شیوه های عملی پشتیبانی مالی از فرهنگ طیف وسیعی را شامل می شود که در تجربه بسیاری از کشورها می توان این طیف را مشاهده کرد. چنانچه بخش فرهنگ به کلی از لحاظ مالی وابسته به دولت باشد عملا در برابر آن مسئول و پاسخگو خواهد بود. خطرات این رویکرد دخالت سیاست در امور فرهنگی و یا کنترلِ شدیدِ ابزارهای تولید و توزیعِ فرهنگی به دستِ دولت است که خلاقیت را دچار خفقان کند. آنچنان که ما شاهد هستیم تا حدود زیادی این اتقاق در کشور ما افتاده است. مدیران دستگاه های فرهنگی باید به مسئولان سیاسی پاسخگو باشند چراکه از نظر بودجه و منابع مالی کاملا وابسته به آنها هستند پس بنابراین رضایت مردم از تولیدات فرهنگی شرط نیست بلکه مدیران باید رضایت افراد خاص را در نظر بگیرند.
اینچنین معضلاتی در برخی دوره های مدیریتی حوزه هنری بویژه زمان مدیریت آقای زم، این فکر را بوجود آورد که هنری پیشرو و خلاق است که از لحاظ مالی وابسته به دستگاه سیاسی نباشد لذا حوزه هنری با توجه به امکانات خود شروع به فعالیت های اقتصادی کرد، این نوع فعالیت ها به ویژه ورود حوزه به فعالیت های صرفا اقتصادی و نوع کارهایی که هیچ گونه ارتباطی با هنر نداشت مخالفت های زیادی را به وجود آورد. هرچند تا حدودی اعتراض ها به جا بود، اگر اصل رویکرد را بپذیریم پاسخ بسیاری از این شبهات داده می شود. اگر قرار است حوزه هنری مستقل باشد باید درآمد داشته باشد و کسب درآمد نیز تابع قانون بازار است بدین معنی که مدیریت حوزه به خود این اجازه را می دهد که در هر نوع فعالیت اقتصادی سود آور وارد شود. از طرف دیگر اعتراضات را نیز نمی توان نادیده گرفت به عنوان مثال ورود سازمان فرهنگی نظیر حوزه هنری به تجارت دخانیات و غیره خارج از شان است.
از مجموع این گفته ها و با توجه به ضرورت وحدت مباحث فرهنگی و ارزشِ اجتناب از دخالتهای سیاسی در برنامه ریزی و تصمیم گیریهای تفصیلی می توان گفت که در سازمان های فرهنگی عدم دخالت کامل دولت در سیاستگذاری فرهنگی که اجتناب ناپذیر است و از طرف دیگر استقلال بخش فرهنگ مطلوب، در نتیجه بهترین راه برای کمک دولت به بخش فرهنگ اصل دستیاری است، آنچنان که در برخی کشورها نظیر انگلستان نیز شاهد آن هستیم بودجه مصوب مجلس برای اداره امور فرهنگی به چند شعبه مستقل مانند شوراهای چهارگانه هنری داده می شود و این شوراها در نحوه مصرف بودجه مختارند اما تصویب برنامه ملی فرهنگی و جهت دهی و تعیین خط مشی به عهده مسئولان سیاسی و بهترین گزینه در ایران شخص رهبری و شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
متاسفانه در کشور ما بخش هنر نیز مانند بسیاری از بخش های دیگر اعم از اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و غیره، درآمد زاد نیست و به اصطلاح از سازمان های زیان ده محسوب می شود. به نظر می آید با توجه به ضرورت استقلال نسبی حوزه فرهنگ و در نظر گرفتن این نکته که یکی از حوزه های مهم از فرهنگ که می تواند درآمد زا باشد ـ آنچنان که در بسیاری کشورها اینچنین است ـ هنر است و حوزه هنری به عنوان متولی اصلی حمایت از انواع هنرها شناخته می شود می توان با برنامه ریزی نسب به تولید، بازاریابی و فروش محصولات هنری اقدام کرد و از این طریق هم استقلال بخش هنر را تقویت نمود و هم این بخش را از فهرست سازمان های زیان ده دولتی خارج کرد.
لازمه این امر یافتن بازارهای داخلی و خارجی گسترده تر است. که خود مستلزم افزایش کمی و کیفی تولیدات هنری است. گرچه این امر هنوز اتفاق نیفتاده ولی به گفته رئیس حوزه هنری تلاش های برای نیل به این هدف انجام می شود.
سازمان های فرهنگی پاسخگوی چه کسی باید باشند
اساسنامه حوزه هنری نشان می دهد که نظارت بر این سازمان همانند بسیای سازمان های فرهنگی توسط دفتر مقام معظم رهبری انجام می شود و مدیران فرهنگی باید پاسخگوی شخص رهبری باشند. این اتفاق اگر بیفتد بسیار مطلوب است چراکه جهت گیری بخش فرهنگ متمرکز صورت می گیرد ضمن آنکه عالم سیاست کمتر در حوزه فرهنگ دخالت خواهد کرد و بخش فرهنگ از ثبات بیشتری برخوردار خواهد شد. اما در عمل این اتقاق نمی افتد و باز همان مسئله همیشگی و وابستگی سازمان های فرهنگی به بودجه عمومی کشور.
در واقع همه جا رویه معمول این است که نظارت و بازخواست واقعی را نهادی می کند که بودجه تخصیص می دهد بدین معنی تا زمانی که سازمان های فرهنگی ردیف بودجه خود را از دولت می گیرند باید در مقابل آن پاسخگو بوده و خواسته های آن را برآورده کنند. بنابراین نظارت بر بخش فرهنگ چند تکه شده و مدیریت بخش فرهنگی بسیار دشوار می گردد. به نظر می رسد بودجه و نظارت هر دو باید در اختیار یک بخش قرار گیرد که می تواند شخص مقام معظم رهبری یا شورای عالی انقلاب فرهنگی باشد.
شیوه نظارت بر عملکرد سازمان های فرهنگی
یکی از معضلات مدیران بخش فرهنگ در کشور این است که ملاک و معیار ارزیابی ایشان مشخص نیست، به عبارت دیگر این شیوه علمی نیست در حال حاضر نظارت بر این گونه سازمان ها فرد محور است بدین معنی که اشخاصی هستند که از عملکرد این سازمان ها گزارش تهیه کرده و خدمت نهادهای بالاتر به ویژه رهبری ارائه می دهند. این نکته سبب می شود که مدیران فرهنگی به عوض تلاش برای تحقق اهدافشان و جلب رضایت مردم به دنبال راهی برای جلب رضایت افراد خاص باشند. در حالی که روش های علمی برای ارزیابی این دست فعالیت ها به ویژه در بخش هنر وجود دارد. به عنوان مثال روش ارزیابی یک اثر سینمایی مبنا قرار دادن مخاطب و استفاده از روش های پژوهش میدانی است اینکه یک فیلم سینمایی تا چه میزان تاثیرات دینی بر مخاطب داشته با پژوهش از مخاطب مشخص می شود نه اینکه افراد در بالاترین سطوح سیاسی با گستره اطلاعاتشان تشخیص دهند فلان اثر بی محتوا است. بنابراین ارزیابی دستگاه های فرهنگی و سنجش میزان اثر بخشی شان فرآیند پیچیده ای است که نیاز به ورود بخش دانشگاهی به این عرصه دارد.
علاوه بر این معیار ارزیابی و شاخص آن باید برای مدیران فرهنگی شناخته شده باشد که در حال حاضر نیست. نوع مدیران فرهنگی کشور در حال حاضر به دنبال کسب رضایت افراد بالا دست به هر طریق ممکن هستند.
مشکلات تعدیل نیروی انسانی در سازمان های فرهنگی
یکی از معضلات مهمی که در حکومت های وابسته به اقتصاد نفتی وجود دارد نیروی انسانی غیر کارآمد و خارج از نیاز سیستم است در دوره ای استخدام بیش از حد توان سیستم با قانونی همراه شده که جانب مطلق کارگر و کارمند را گرفت این گونه قوانین شاید به لحاظ انسانی مثبت تلقی شوند ولی به لحاظ کارایی و اثر بخشی و قدرت اعمال نفوذ و کنترل مدیران دارای نقاط ضعف جدی هستند. اینگونه برخورد با کارمندان انگیزه مطالعه و خلاقیت که لازمه فعالیت در حوزه فرهنگ است را بشدت کاهش می دهد. علاوه براین نیروهای مفید سازمان نیز غالبا پس از چند سال رشد از بدنه سیستم خارج می شوند. در حال حاضر نیز کشور متوجه این موضوع گردیده و قوانین استخدامی جدیدی وضع شده است و این فضای عمومی کشور است.
علاوه بر این مشخصه های فرهنگ ایرانی نیز قدرت مدیران را برای تعدیل نیروی انسانی تا حد زیادی کاهش می دهد، بدین معنی که وجود مفاهیمی نظیر اینکه نباید نون کسی را برید و ... سبب می شود مدیران به لحاظ روانی نتوانند نیروی انسانی را تعدیل کنند. البته اخراج بی رویه کارمندان و کارگران آنگونه که در کشورهای غیر وجود دارد نیز قابل قبول نیست. برخی کشورها راه حل هایی را ارائه دادند بدین گونه که وضع قوانینی نظیر بیمه بی کاری یا سازمان هایی که برای تخصص های مختلف کاریابی می کند مجموعا ساختاری را به وجود آورده که هم حقوق کارگر پایمال نمی شود و هم کارآیی سیستم حفظ می گردد.
مسائل آموزشی در بخش هنر
مسئله اصلی سازمان های هنری تربیت هنرمند است. به عبارت دیگر می توان گفت مهمترین تمرکز حوزه هنری باید توجه به تربیت هنرمند باشد. توجه به این موضوع گرچه همواره وجود داشته ولی اکنون بیش از پیش پی گیری می شود. حوزه هنری در گذشته اقدام به تاسیس هنرستان های سوره کرد که اخیرا به یکی از چالش های مهم حوزه تبدیل گشت چراکه ریاست سازمان تبلیغات اسلامی، اقدام به تعطیلی این هنرستان ها نمود. خارج از این مسئله، توجه به این نکته ضروری است که آموزش هنر به چه صورت باید باشد. به اعتقاد بسیاری ایجاد مراکز رسمی آموزشی در حوزه هنر نه تنها هنرمند تربیت نمی کند بلکه به خلاقیت افراد با استعداد نیز ضربه وارد می سازد. آموزش رسمی در حد اعلی آن کارشناس هنر تولید می کند. پیشنهاد روش جایگزین نیز کار ساده ای نیست ولی یکی از موارد ممکن ایجاد زمینه ای است که افراد مستعد در کنار هنرمندان خلاقیت خود را بروز دهند و این مهم به وسیله ایجاد حلقه های هنری در اطراف هنرمند ممکن است
سوء برداشت هنرمندان
جای شگفتی نیست که در بخش فرهنگی، نگرشی عمومیت یافته مبنی بر اینکه هنرمندان از سرشتی ویژه اند و بخصوص نقش ویژه ای در جامعه دارند و بدین لحاظ مستحق برخورداریهای ویژه اند. غیر معمول نیست که دولتها به هنرمندان امتیازاتی بدهند – معافیتهای مالیاتی در ایرلند، بیمه بیکاری ویژه در فرانسه، پرداختهای سالیانه در فنلاند، و اتحادیه هنرمندان که هنوز در اغلب کشورهای کمونیست سابق بر پاست. این موضوع مسائلی اساسی را درباره عدالت اجتماعی بر می انگیزد: به این معنی که آیا کسی به سبب حرفه ای که بر میگزیند می تواند مستحق امتیازاتی گردد؟
این مسئله در کشور ما در حد اعلای خود وجود دارد، هنرمندان باید دریابند که به خاطر کاری که انجام می دهند یا باید انجام بدهند مستحق پاداش از جامعه هستند و به این از لحاظ مدیون جامعه می باشند.
سیاسیت های فرهنگی در این زمینه به دو دسته تقسیم می شوند، دسته اول حمایت مستقیم از هنرمندان است و دسته دوم پشتیبانی از هنر بشکل تقویت زیرساخت ها، آموزشها و دسترسی ها، تشویق کردن مشارکت ها و دست یازیدن به کارها است تا سبب شود نقش هنر در زندگی روزمره قوام یابد.
نقد سیاست ها:
پیش از شروع بحث لازم است به این نکته اشاره شود که نقد گذشته هر فعالیت یا سازمانی باید منصفانه باشد که از مهمترین لوازم منصفانه بودن توجه به شرایط و امکانات زمانی و مکانی است. شاید بسیاری از تصمیماتی که امروز غلط به نظر می رسند در زمان خود بهترین راه حل عملی برای سازمان بوده اند به عبارت دیگر زمان در مدیریت مهم است. در هر دوره ای، مدیر و سازمان عملکردی را تجربه می کنند که مربوط به همان دوران است. اگر تصمیمات یک مدیر را فارغ از زمان و مکان در نظر بگیریم، دچار نقد اشتباهی شده ایم. لذا در رابطه با فعالیت های گذشته حوزه هنری در تمام دوره های مدیریتی آن لحاظ این نکته و شناساسی شرایط در هر دوره مدیریتی حوزه هنری مهم است.
مصاحبه با حجه الاسلام دکتر خاموشی:
از نظرگاه بنده حوزه هنری حرکت خوبی را شروع کرده و در صورتی که بتواند در انتها خروجی مناسبی نیز ارائه کند و بتواند نتایج حاصل از جمع بندی نهایی پیرامون مباحث مطروحه را به جامعه علمی ما ارائه دهد این حرکت سرانجام منشأ برکات بسیاری برای جامعه اجرایی ما خواهد شد.
حوزه هنری یک تعریف ماهیتی دارد که قدم برداشتن در مسیر رسیدن به آن هدف از وظایف اصلی آن است. حوزه هنری خودش را در خانواده هنر متعهد میبیند و برای توسعه و رونق هنر متعهد و انقلابی ، در راستای فرمایشات امام راحل و مقام معظم رهبری باید برای عمق بخشی به هنر متعهد و انقلابی تلاش کند.
فعالیت در این عرصه مانند یک پازل یا جورچین است که باید همه ی اجزای آن در جایگاه درست خود قرار گرفته و ایفای نقش کنند.
برای آنکه سیر هنر متعهد به جایگاه متعالی و آرمانیش برسد باید زمینه تربیت نیروی انسانی مستعد و در عین حال پاسداشت نیروهایی که پیش از این مشغول به فعالیت بودند باید فراهم شود تا با بازتولید اندیشههای آنها در عرصههای مختلف به تولید محصولات فرهنگی مناسب برسیم و با استفاده از نیروهای جوان و خلاق و با هدف قرار دادن چشمانداز موجود با وجود تغییر نسلی انشاالله بتوانیم نقش خودمان را بنحو احسن انجام دهیم.
اگر فرهنگ را جنبه معنایی جامعه بدانیم ، در یک جمله ، این جنبه معنایی باید جامعه را به سوی تعالی ببرد ، نه به سوی زوال. این جنبهی معنایی شامل انگیزشهای جامعه و اهداف بلند جامعه می شود. این جنبه ی معنایی باید در میان اقشار مختلف جامعهی ما جایگاه حقیقیش را پیدا کند.
با توجه کردن به آرمانهای مورد اشاره حضرت امام و فرمایشات مقام معظم رهبری می توان چارچوب این جنبهی معنایی را مشخص کرد. به اعتقاد ما فرهنگ دینی و فرهنگ بومی ما از آنجا که تناقضی با یکدیگر ندارند ، میتوانند به تعریف واحدی برسند اما مهمترین نکته قابل توجه در این بحث مدیریت انگیزه برای تمامی شهروندان ایرانی است. حضرت علیبن ابیطالب علیهالسلام میفرمایند: خدا رحمت کند بندهای را که بداند از کجا آمده ، به کجا آمده و به کجا می رود .
ما نباید هدف را گم کنیم. هدف فرهنگی ما، به کمال رسیدن آحاد جامعه و جامعه ماست و بر طبق آیات قرآن "خداوند وضع هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه آنها خود وضع خود را دگرگون سازند"
به نظرم این مهمترین بخش است چرا که دشمنان فرهنگ ما نیز بیشترین تلاش خود را در حال حاضر بر روی همین مسئله متمرکز کردند که انگیزهی درست را از نسل جوان ما بگیرد. ولی اگر در این حرکت فرهنگی ما توفیق پیدا کنیم میتوانیم تبدیل به یک الگوی بارز شویم.
اما آنچه به نظر دکتر خاموشی در حوزه فرهنگ بایستی صورت گیرد انگیزه دادن در مسیر است. "در حوزه فرهنگی ما باید انگیزهی نسل جوان و انگیزهی نسلهای بعدی را برای طی مسیر در جهت خدایی و اهداف انقلابی سوق بدهیم برای نیل به این هدف باید تمام محصولات فرهنگی تربیتی ما در همین راستا باشد. باید به این نکته توجه کنیم که حوزهی فرهنگ متشکل از آدمهاست ، اگر انسانها در مسیر خوبی حرکت کنند مثالش می شود همان فضای جبهه ها که بعد از گذشته سالها آنهایی که آن حال و هوا را لمس کرده اند ، آرزوی یک روز و یک شبش را میکنند تا بروند و دوباره آن لحظات را تجربه کنند چراکه جنت و بهشت اگر همان جنت و لقا باشد، مفهومش نزدیکی و قرب به انسانهای متعالیست. "
مهمترین چالش ما در شرایط حاضر بیهویتی است در حقیقت افرادی را مبینیم که نمیدانند چه کار باید بکنند و هدفی هم ندارند ، انگیزه این افراد توسط دیگران اداره میشود و با حجمهی تبلیغات و سیطرهی اطلاعاتی که بوجود آمده ما باید بتوانیم وظیفه ی راهبری خودمان را بدرستی ایفا کنیم و این افراد را از زیر حجمه ی تبلیغاتی و خیمهی عظیمی که دشمن ایجاد کرده بیرون بیاوریم و در این راه امیدمان به خداوند منان است چرا که اعتقاد داریم جهان ادارهکنندهای دارد و آن اداره کننده خداست و بشر نیز در این جهان بدون تکلیف رها نشده و باید در مسیر رشد تعالی قرار بگیرد و فرهنگ هم مکلف به تسهیل این مسیر رشد و تعالی است.
جریانی که در حوزه هنری در حال اجراست به نوعی به دوراهی های فرهنگی بازمی گردد. حفظ هویت و فرهنگ و هنر بومی و ملی از یک سو و میل به پیشرفت و تجدد در هنر و تقلید به تبع گرایش عمومی مردم دوراهی اساسی است که حوزه هنری باید تکلیف خود را با آن روشن کند. «رضا رهگذر» سردبیر مجله ادبیات داستانی حوزه هنری در این زمینه انتقاداتی به حوزه هنری دارد. وی با اشاره به این که حوزه هنری سه وظیفه اصلی و اساسی را در ساختار خود دارد، گفت: وظیفه حوزه هنری است که «معیارها و مبانی هنر اسلامی را در رشتههای مختلف مشخص کند» یعنی کار پژوهشی مستمر برای تعیین این مبانی و معیارها انجام دهد. وظیفه دوم «شناسایی و پروش نیروهای مستعد هنری در میان مسلمانان وفادار به انقلاب اسلامی است». وظیفه سوم هم «تولید آثار هنری و ادبی ارزشی منطبق با اصول و معیارهای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران» است.
وی در ادامه سخنان خود به اولین و مهمترین وظیفه این نهاد پرداخت و تاکید کرد: در بُعد اول که انجام کار پژوهشی است، به نظر من، حوزه هنری به هیچ وجه موفق نبوده. اگر هم به ندرت کارهای پراکندهای انجام شده، حاصل دغدغههای افرادی بوده که برای دل خودشان کاری انجام دادهاند و حوزه هنری تنها زحمت چاپ آنها را کشیده است. ضمن آن که چیزهایی که امروز به عنوان مبانی هنر اسلامی به وسیله حوزه هنری منتشر میشود، به نظر من آن چیزی نیست که اسلام متوقَع است؛ و با معیارهای فرهنگی و زیباییشناسی اسلامی مطابقت ندارد. حتی من اخیرا کتابی را خواندهام که بهوسیله حوزه هنری منتشر شده و راجع به «مبانی هنری مدرن غرب» است. نویسنده محترم این اثر به نظر من مرزهای اصلی فلسفه و هنر اسلامی را با فلسفههای اُمانیستی و غیراسلامی نمیشناسد و متاسفانه برداشت درستی از این مرزها ندارد. که به وسیله حوزه هنری به جامعه معرفی شده باشد، نمیشناسم. وضع به قدری در حوزه هنری اسفناک است که من فقط با حضور در یکی از سمینارهایی که برای مسؤولان واحدهای ادبیات حوزه هنری در استانهای مختلف بود، متوجه شدم عده قابل توجهی از این افراد نه آگاهی درستی از معیارهای دینی هنر و ادبیات دارند و نه تعهدی نسبت به این معیارها.
رهگذر با بیان این مطلب که برخی افراد در شهرستانها نان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی را میخورند، ولی هنری کاملا لائیک و غیر مذهبی را ترویج میدهند، به سومین وظیفه حوزه هنری اشاره کرد و بیان داشت: درخصوص سومین وظیفه هم باید بگویم که سینمای حوزه هنری در 15 سال اخیر، با سینمای دینی مورد توجه ما نسبتی نداشته است. حوزه هنری در این عرصه به نوعی تمایل به پیدا کردن گیشه دارد و سعی میکند تا آثاری پرفروش و مورد قبول برای جشنوارهها تهیه کند. بنابراین این نوع نگاه باعث شده است که همه این آثار از آن مسیر مورد انتظار دور شوند. به علاوه آنکه برخی از این فیلمها به عنوان فیلمهای ضد ارزشی از سوی افراد مذهبی تقبیح شدهاند.
«اغلب هنرمندانی هم که به حوزه هنری رفت و آمد دارند، فعالیت در حوزه هنری به عنوان شغل چندم آها محسوب میشود. هنرمندی هم که به طور پاره وقت حضور در مکانی دارد، به طور طبیعی ثمرهای در حد پاره وقت خواهد داشت».
مشکلی که آقای رهگذر به آن اشاره کردند، در واقع یکی دیگر از دوراهی های اساسی است با عنوان یارانه یا سرمایه گذاری. ممکن است طرز تقسیم بودجه فرهنگی توسط دولت یا موسسات تابعه اهمیت کمتری از دلایل تخصیص منابع، و قراردادهای مبنا داشته باشد. غالبا چنین است که منابع تخصیص یافته به شکل یارانه عمومی توزیع می گردد و به تحویل خدمات و استانداردهای عملکرد خاص ربطی ندارد. این می تواند بطور ناخواسته فرهنگ وابستگی را سبب شود که در آن فعالیتِی که در مرکز توجه نیست یا هزینه اش بررسی نشده، با مبالغ فزاینده ای از بیت المال پشتیبانی گردد.
در واقع تا زمانی که حوزه هنری نقش اسپانسر و حمایت از جریان هنرمندا را صرفاً ایفا می کند و در مقابل از آنها توقع مشخصی ندارد، این مشکل پابرجا می ماند.
در مصاحبه با دکتر بنیانیان به این قضیه اشاره شد و ایشان در پاسخ سیستم مدیریتی غیر شفاف را متذکر شدند. "زمانی هست که از بالا دستور می رسد که مثلاً از هنرمندان دلجویی کنید و البته مقصود حمایت مالی از آنهاست. وقتی خبر به هنرمندان می رسد می ایند و توقع دارند یک پولی بگیرند و بروند و برای خالی نبودن عریضه یک اثری هم تحویل دهند، و یا در مورد شخص خاصی پیشنهادی می رسد که با وی همکاری شود. این شخص نیز قیمت بیشتری را مطرح می کند. اما به خاطر سیاست های پنهان نمی توان این موضوع را در اذهان شفاف کرد که علت این حمایت مالی چیست. تا زمانی که این حوزه هنری و نظام فرهنگی دولتی باشد نمی توان کاری از پیش برد. زیرا ما بودجه را از دولت می گیریم و در قبال تصمیماتی که برای ما می گیرند نیز باید جوابگو باشیم تا بودجه سال بعد را نیز اختصاص دهند."
آقای رهگذر به خردهکاریهایی که این سالها گریبان حوزه هنری را گرفته است، پرداخت: "به نظر من حوزه هنری همچنان گرفتار خردهکاری است. یعنی مدیریت حوزه هنری به جای این که عمدتا به وظایف اصلی خود بپردازد و کارهای راهبردی و استراتژیک انجام دهد، به خردهکاریها اشتغال دارد. خردهکاریهایی که نسبتی با وظایف اصلی حوزه هنری ندارد." خردهبرنامههای این حوزه تنها هیاهو و سر و صدا دارند و کمکی به پیشبرد اهداف حوزه هنری نمیکنند، اما وقت و انرژی بسیاری از حوزه هنری میگیرند، یک نمونهاش همین برنامه «در حلقه رندان» است. در این «حلقهها» علاوه بر این که مطالب مطرح شده هیچ ربطی به اسلام و انقلاب و مسایلی از این دست ندارد، گاهی اوقات مطالبی مطرح میشود که با برخی معیارهای عرفی و اخلاقی جامعه ما هم در تضاد است. یعنی فقط به مکانی برای افرادی با نگاهها و آراهای مختلف تبدیل شده است که دور هم جمع بشوند و شربت و شیرینی بخورند و بگویند و بخندند."
روند تصمیم گیری شورایی در حوزه هنری به صورت آزمون و خطا درآمده است و ضمانت اجرایی برای آن در نظر گرفته نشده است. هراز چند گاهی شاهد تعطیل شدن یکی از این شوراها هستیم. این نویسنده و منتقد در ادامه به شورای سیاستگذاری مرکزی این حوزه پرداخت و تاکید کرد: شورای سیاستگذاری کلی حوزه هم که تا به حال تعطیل نشده است، به این خاطر است که رئیس سازمان تبلیغات اسلامی یکی از اعضای آن است.
حال برای بررسی شورای سیاست گذاری از مصاحبه خبرگزاری فارس با جمال شورجه عضو این شورا استفاده می کنیم:
جمال شورجه، یکی از اعضای شورای سیاستگذاری حوزه هنری درباره عملکرد حوزه هنری گفت: "شورای سیاستگذاری در خصوص مباحث کلانی چون بودجه، تخصیص بودجه به معاونتهای مختلف،حرکتهای اساسی و بنیادی و حوزه آموزش تصمیمگیری میکند. مباحث و برنامههای ریز حوزه هنری بر عهده آقای بنیانیان است. وی افزود: در شورای سیاستگذاری، سیاستها و تصمیمگیریهای کلان حوزه بر اساس صحبتهای و رهنمودهای رهبری تنظیم میشود. حوزه هنری و در راس آن سازمان تبلیغات اسلامی یک سری اهداف و آییننامههایی دارند که برنامهها بر اساس بیانات رهبری تنظیم میشود و در شورای سیاستگذاری سعی شده که سیاستها هماهنگ حرکت کنند.
شورای سیاستگذاری، اهداف حوزه هنری را پیگیری میکند تا با نیازهای فرهنگی جامعه هماهنگ باشد. در حوزه هنری نیز مانند دیگر بخشها بودجه مشکل و معضلی است. با آمدن آقای بنیانیان تغییراتی در بخشهای درآمدی حوزه هنری به وجود آمد و رسیدگی به منابع درآمدی حوزه هنری یکی از بحثهای کلان و سئوال برانگیز بود که وقت زیادی از شورای سیاستگذاری و سازمان تبلیغات اسلامی برد.
وی تصریح کرد:مراکز و سازمانهای اقتصادی مرتبط با حوزه هنری قبل از مدیریت آقای بنیانیان زیاد بودند که در حال حاضر تعدیل یافته و منظمتر شدهاند و این مراکز بر اساس رویکرد فرهنگی کار میکنند.
نتایج تحقیق:
نگاه تجاری در زمان آقای زم بر حوزه هنری حاکم شد و به تدریج در بدنه اجرایی حوزه هنری رخنه کرد. حوزه هنری در دوره جدید با حجم متراکمی از کارمندان اجرایی روبهرو شده که میراث بر جای مانده از دوره های قبل است، البته به نظر من این میراث میتوانست در یک حرکت انقلابی اصلاح شود، ولی تا به حال این کار صورت نگرفته است. البته امروزه حوزه هنری فعالیتهای اقتصادی خود را تا حد زیادی کاهش داده است.
حوزه هنری باید محراب هنر اسلامی باشد. این حوزه باید مکانی برای هنرمندان متعهد انقلابی و مسلمانی باشد که به هر حال به خاطر تغییر سیاستهای دولتها در سالهای اخیر، امروز در جاهای دیگر مشتری و خریدار ندارند. حوزه هنری باید پناهگاهی باشد برای تولید آثار هنری توسط این افراد.
موازی کاری در فرایند اجرایی حوزه هنری: در صحبت با آقای رهگذر ایشان به تاسیس حوزه هنری استان تهران پرداختند و بیان داشتند: "هنوز بنده متوجه نشدهام که فلسفه تاسیس حوزه هنری استان تهران چه بوده است. در دو سال گذشته حوزه هنری تشکیلات جدیدی را به نام حوزه هنری استان تهران به راه انداخت؛ در حالیکه با وجود این حوزه مرکزی، دیگر به حوزه هنری استان تهران نیازی نبود. الآن برخی از همان کارهایی که در اینجا انجام میشود، به آن مکان بردهاند و افرادی را هم که به عنوان مدیران آنجا انتخاب کردهاند بسیار بیتجربه، جوان و فاقد برخی حساسیتهای لازم هستند. من متحیر هستم که با چه معیارهایی این گونه فعالیتها به این افراد سپرده شده است."
عدم ثبات در ساختار تشکیلاتی و مشخص نبودن روند تصمیم گیری در سطوح پایینتر از ریاست حوزه: رهگذر با اشاره به این که مدت خیلی کوتاهی عضو شورای سیاستگذاری واحد ادبیات در حوزه هنری بوده است، یادآور شد: حوزه هنری در درون خود چندین شواری سیاستگذاری داشت. یکی شواری سیاستگذاری کلان بود و مابقی در بخشهای مختلف و با حضور صاحبنظران برپا میشد. به این ترتیب که هر واحد شورایی جداگانه داشت و من هم عضو شواری سیاستگذاری واحد ادبیات بودم. که فکر میکنم فقط سه یا چهار جلسه برقرار شد، بعد هم بدون هیچ توضیحی این شورا منحل شد. وی ادامه داد: در ابتدا که جلسات شورا برپا و تصمیماتی گرفته میشد، متاسفانه شاهد اجرایی شدن آنها نبودیم، شان این شورا را از مدیریت پرسیدم. چون اگر ما شورای سیاستگذاری بودیم، باید مصوبات آن اجرایی میشد. بعد از یک جلسه به ما گفتند که اینجا فقط شواری مشورتی است. البته شورای مشورتی هم مصوباتش لازمالاجرا نیست.
نویسنده: محمد جواد رمضانی
تعیین دوره های تصمیم گیری در حوزه هنری
مطالعه اسناد و مدارک موجود و مصاحبه با بعضی هنرمندان و مدران قدیمی تر حوزه هنری سه دوره تصمیم گیری کلان در حوزه هنری را رهنمون شد و نامهایی برای این سه دوره در نظر گرفته شد:
دوره اول: از ابتدای تاسیس تا سال 68 دوره شکل گیری اولیه
دوره دوم: از سال 68 تا 74 دوره تثبیت، رشد، تکثیر
دوره سوم: از سال 74 تا سال 80 دوره افول فعالیت های هنری، رشد فعالیت های اقتصادی
دوره چهارم: از سال 80 تا کنون بازگشت به کار ویژه اصلی
تصمیمات استراتژیک دوره نخست:
1- تلاش در جهت ایجاد فضایی برای جذب و رشد هنرمندان مسلمان و تولید آثار دینی
2- انتقال ارزشهای اسلامی و انقلابی به عموم مردم از طریق هنر
3- سعی در جل اعماد نهادهای فرهنگی و جذب بودجه=رد
4- افزایش کمیت هنرمنان مرتبط با حوزه هنری=رد
5- سعی در اثبات وجود هنر متعهد و انقلابی و مبارزه با فعالیت گروه های انحرافی
6- تشجیع و ترغیب مردم به حضور در صحنه های دفاع مقدس=رد
7- شناخت انحرافات هنر قبل از انقلاب=رد
تصمیمات استراتژیک دوره دوم:
*حفظ هنرمندن موجود در جهت تقویت جبهه فرهنگی انقلاب در برابر جریانهای انحرافی
*نگهداری هنرمندان در حوزه از طریق پاسخ به نیازهای مادی=رد
*ارائه تعریف جدیدی از هنر دینی برای جذب مخاطب=رد
*پرورش هنرمندان متعهد و نیروسازی جوان برای جبهه فرهنگی
*سعی در کنترل احساسات و رفتارهای افراطی و تلاش در جهت ایجاد عقلانیت در فضای تصمیم گیری و آفرینش های ادبی
*آموزش هنرمندان به روش استاد شاگردی و تشکیل قطب های هنری=رد
*تولید بیشتر آثار هنری با تصویری جدیدتر و گسترده تر از هنر دینی
تصمیمات استراتژیک دوره سوم: ص 162
* توجه به تولید مصرف گرا و مخاطب پسند=رد
* گسترش فعالیت های اقتصادی و درآمدزایی با هدف خودکفایی هنر
*توسعه مشارکت حوزه در فعالیت های اجتماعی و فرهنگی
*توجه به هنرهای دراماتیک=رد
*توسعه مراکز آموزشی مقدماتی تا تحصیلات عالی با توجه به هدف کسب درآمد
*ایجاد بازارهای فروش برای محصولات حوزه هنری در سراسر کشور=رد
*ایجاد تشکیلات و راه اندازی نظام اداری برای جایگزینی رفتارهای خودجوش هنری
تصمیمات استراتژیک دوره چهارم: ص163
* خارج سازی آثار هنری از انبارها و ارائه آن به مردم با توسعه همکاری بازارهای فرهنگی مثل صدا و سیما=رد
* توجه به هنرمندان پیش کسوت و اهمیت دادن به نیازهای آنها= رد
*جذب و پرورش استعدادهای هنری جوان
*تولید آثار نمونه محصولات هنری فاخر
*اکتفا به منابع دولتی و کاهش حجم فعالیت های اقتصادی
*تکیه بر درآمد زایی از طریق هنر و تولیدات فرهنگی=رد
*اهمیت بخشی به استانها و گسترش فعالیت های مراکز استانی
منابع:
خبرگزاری فارس،15/2/87 http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8503230427
خبرگزاری فارس، 15/2/87 http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8503170184
ماتاراسو، فرانسوا ،سیاست فرهنگی: بیست و یکدوراهی استراتژیک، واحد پژوهش و توسعه سیاست های فرهگی شورای اروپا، گزارش شماره 4، ترجمه حسام الدین آشنا
مصاحبه با دکتر حسن بنیانیان، رئیس حوزه هنری
مصاحبه با حجت الاسلام خاموشی، رییس سازمان تبلیغات اسلامی
خبرگزاری فارس،15/2/87 http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8503230427
برنامه تعادل، فرانسوا ماتاراسو ،1999، ص28
خبرگزاری فارس، 15/2/87 http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8503170184
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : senatorman
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}